تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

بک باجی بخت برگشته

مکان: محل کار

زمان: کله سحر

باجی: بزار یه زنگ بزنم خانم دارکوب زاده ازش بپرسم اون نامه هه چی شد.

دییییرررررنگ ...دییییییرررررررررنگ

- صدای کلفت و خشن و سَگانه: بله؟

باجی: امممم.سلام.وصل کنید خانم دارکوب زاده لدفن.

- صدای کلفت و خشن و سَگانه: ....

باجی با خودش: وصل شد؟چرا هیچی نگفت؟؟؟

واسه چی این خط دارکوب زاده رو جواب داد؟ چرا ارتباط نداد؟! 

دوباره بگیرم...

دییییرررررنگ ...دییییییرررررررررنگ

- صدای کلفت و خشن و سَگانه: الو؟

باجی: (نه سلام-نه علیک، با عصبانیت محض و لحن پاچه گیرانه)

           خانم دارکوب زاده رو ارتباط بدین

-صدای کلفت و خشن و سَگانه: گوشی

باجی: چرا این خط دارکوبی رو جواب می ده.کارمند جدیده؟

(دارکوب زاده هم خبر مرگش معلوم نیس

 در کدام نقطه ای از جهان مُرده که گوشی را بر نمی دارد

 و خط برگشت می خورد)

- صدای کلفت و خشن و سَگانه: الو؟!!!!!

- باجی: آقا شما چرا خط ایشون رو جواب می دین؟اصن شما کی هستین؟

-صدای کلفت و خشن و سَگانه: گوشی با رئیس دفترم صحبت کنید

- باجی: .....تتتتتتت.....پتتتتتتتت......ترررررر....تررررر

             (گفت با کی صحبت کنم؟ رئیس دفتـــــــــــــــــر؟؟؟ مگه کی بود؟؟؟؟)

- آقای رئیس دفتر: سلام خانم باجی....چیکااااااااااااار کردی ی ی ی ی؟؟؟

                                        این آقای رئیس بزرگ "میتی کومان" بود

- .......

- .......

- .......

(و باجی است و بر سر کوفتیدن هااااا

و باجی است و خنج بر روی کشیدن ها

و باجی است و واویلا گویان مویه کنان)

.

*کسی واسه باجی کار خوب سراغ نداره؟


نظرات 71 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 8 بهمن 1394 ساعت 08:20

واقعا که...
آدم حرفای پشت در خونش رو توی آشپزخونه یکی دیگه میگه.
والا مرد هم مردای قدیم.

کی بریم محضر از شرت راحت شم؟؟؟
باجی جون به سرعت مافوق نور مورد جدبد می یابه واسم.

پرت چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 15:26

ای بابا
خوب زودتر میگفتییییییییییییی

لاغر چیه بابا !!!!
دختر باید کمی .... داشته باشه
به قول مادر بزرگم مردش دست میندازه یه چیزی بیاد تو دستش آخه ! (نقل قول میباشد)

نخواستیم آقا

یک کلام : طلاق

مریم چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 14:59

قابل قبول نیست.
محض روشن شدن خاطر مبارکتون، من از لاغری دارم میشکنم. مگه مثل تو یه شکم خیکی دارم.

پرت چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 13:03

ادب مرد به ز دولت اوست، تحریر شد !

مریم جونم
عشقم ازت عذر میخوام

مریم چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 12:30

بی ادب

پرت چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 09:44

خوشم میاد من نباشم اینجا آب از آب تکون نمیخوره !

اونوخ کوو قدر دوون ؟ کوو سپاسگراز ؟

خلاصه خواستم بگم که همه مگسانند گرد شیرینی
بخصوص این مریم ورقلمبیده

سروش دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 20:49 http://azadkish.mihanblog.com

خانم دارکوب زاده!!!
حالا واقعا چنین کسی با چنین فامیلی دارین؟!

پرت یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 18:26

به صاب خونه :
نه مگسا زمنستونا میرن آنتالیا آفتاب میگیرن که تابستونا بیان باهامون وصلت کنن !

تو خودت مگسی
اییییییی

مریم یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 15:22

چرا کولی بازی در میاری؟؟؟؟

پرت یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 13:40

مریمی گیس بریده

یکشنبه هم شد و تو نبودی
خالی بند
دروغ گوو
چطوری بهت اعتماد کردم اون همه سال ؟


ایشالله که فقط پرچم دخترا بالا باشه و نه ...

مریم یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 08:39

عمراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا"
باجی که من میشناسم از تمام این سختی ها و ناملایمتی ها سربلند و خندان بیرون میاد.
چی فکر کردی ؟؟؟اگه تا الان مدیرکل نیومده باشی دست بوسی باجی باید شک کرد.
یه همچین باجی هایی داریم ما.

پرچم دخی ها بالاس

پرت شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 19:07

سلام بانوی محترم

این دوستتون که قراره بیاد منو به شکل 8 ضلعی منتظم دربیاره الان خودش تو خیابونا کارتن خوابه
از کار اخراجش کردن
شوعرش از خونه پرتش کرده تو خیابونا
الان داره تو سرما میلرزه و به گذشتۀ پلیدش فکر میکنه

شما هم خودتو کثیف نکن
دیگه از دست من و تو کاری ساخته نیست
تو هم ببین و عبرت بگیر

به استحضار می رساند، باجی هشت ضلعی کُن!!! صحیح و سالم و قرص و محکم سرجاش نشسته و داره ریاست می کنه
به کوری چشم عنوووووووودان
تازشم، نصف جهان هوا بهاریه...شب تا صبح هم بمونم توو خیابون، هیچیم نمیشه
چی فک کردی، ما برای انتخاب محل زندگیمون، به همه چی فکر می کنیم، حتی کارتن خوابی یهویی

مریم شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 16:01

سلام علیکم آقا پرتی

این چه طرز برخورد با یه خانم محترمه، بگم باجی جونم بیاد بزنه به شکل هشت ضلعی درت بیاره؟؟؟

مریم شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 15:59

وای باجی نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این همه آدم توی اون ساختمونه باید رئیس رو میگرفتی؟؟؟؟؟
ای بابا
غصه خوردم واست

خدا رو شکر به خیر گذشت مریمی
خدا رحم کرد

پرت شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 10:35

هوی گیس بریده

مگه نگفتی شنبه و یکشنبه کارت تعیین جنسیت مگسهای محل کارته و همش بیکار و الاف و انگل جامعه هستی ؟
پس چی شد ؟
الکی بود ؟ دروغ بود ؟ مثل وعده های دریاکنارت بود ؟؟؟؟

مریمی هیششششش وخ بیکار نیس.تازه محل کارش هم مگس نداره!!!
.
خدائیش کجا کار می کنی پرتی؟؟؟
نکنه پرز کَنی دُم ِ چهارپایان انجام می دی که فک می کنی محل کار همه باید مگس داشته باشه؟؟؟؟ضمنن مگسا مگه زمستونا هم می زیَن؟؟؟

سروش چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 13:26 http://azadkish.mihanblog.com

باجی، عکسی که گذاشتی خیلی جالبه. خیلی خنده داره. اما ته ماجرایی که تعریف کردی، به جالبی و جذابی متنش نبود! خب کاریت نمیکنن که! میدونن اشتباه گرفتی دیگه!

تو این رئیس بزرگ رو نمی شناسی
دیده شده به خاطر یک "کاما" در چشم بر هم زدنی، رئیس دبیرخانه را به خیابان پرتابید.
.
می دونست اشتباه گرفتم
اما انتظار نداش انقد طلبکار باشم

پرت چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 10:36


جوری گریه زاری راه انداخت اعتراف میکنم 5 ثانیه باورم شد که گناه داری
اما بلافاصله به خودم مسلط شدم و یادم اومد چه خبیس بشری هستی تو

حقته
یادته با من چطوری رفتار کردی ...
حتی یبار برای بودن من خوشحالی بعدِ گل کردی ؟
نکردی که !
الانم طوری نشده
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه !
پس پاشو برو خودت درخواست اخراجتو بده
ینی شوما دست پیشو بگیر

میری اونجا سینه سپر میکنی ... محکم و استوار وایمیستی جلو همونی که تر رو زدی روش ...
میگی من اشتباه بزرگی مرتکب شدم و مستحق اخراجم
لطفاً با اخراج من موافقت کنید ...
بعد یارو جا میخوره میگه نــــــــــــــــــــــــــــه این چه حرفیه نفرمایید تورو خدا شما بهترین نیروی مایی (اروا خیکه ننجونش) سوء تفاوت شده و اینا و کلی قربون و صدقه و ..
آخرشم لپشو میکشی و سرفراز و پیروز میای بیرون از اونجا و بر میگردی به محل نگهداری خودت !

به این تاکتیک میگن فرار رو به جلو و یا گل به خودی
چون شایدم نگرفت و درجا با تیپا انداختنت تو پیاده رو جلو درب محل کارت !!!
اما من بودم تک تک اینکاراو میکردم
ینی 2-3 باری هم کردم و همیشه جواب داده

تو هم شانستو امتحان کن

باجی اگه شانس داشت که اسمش باجی نبود
اگه پاشم برم بهش اینجوری بگم
می زنه درب اندام تحتانیم، پرتم می کند وسط خیابان،
یک اتوبوس هم از روم رد می شه
دل و رودم می ریزه کف خیابون،
مغزم می ترکه می پاشه به مردم
.
زهر مااااار چی چی رو حقمه....ینی این تقاص رفتارم با توئه؟؟؟!!!
نهایت تقاص هرگونه رفتار من با تو ، 10 تا عطسه پشت سر همه(مثلن)
(چه خودشم تحویل می گیره!!!!)
.
من نمی خوام اخراااااااااج شمممممممممم
خداااااااااااااااااااا(عررررررررررر...عررررررررررر)

پرت چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 09:40

سلام تو مای فت بیزی استوپد بادجی (با لهجه پامپلونا بخوانید)

کار خوب برای شما خانه داری ست ...
میتونی در سمت جدید خودت حتی مدیر بشی
اگرم فک میکنی دارم مسخرت میکنم برو تو رشته های دانشگاهی ببین که رشته مدیریت خانه داری وجود داره
البته تو بی استعدادتر از این حرفایی
اصلاً کی به تو گفت کار ارتباطیت قویه ؟
تا جایی که من شمارو بخاطر دارم شما عشق دور دور و کل کل تو خیابون با پراید مدل 72 داشتی ...
ماشین کف خواب و سوسکی باشه شیشه ها دودی منبع اگزوز رو بکنی بندازی سلط آشغال با یه صدایی شبیه خرناس آقاجون مریم جونینا بری دور دور تو شهر ...
حالا با یه همچین پیشینه ای میخوای بری یه جای خوبم کار کنی لابد ؟

نه عیییزم شما باید بری پایه یک ماشین لباسشوییتو بستونی
زت زیات


وااااااااااااااای ی ی ی ی
پرتی بدبختتتتتتتتتتت شدم رسمننننننننننن
با وجودیکه از بیخ و بن با همه نظراتت مخالف بودم همیشه
اما انگار متاسفانه این بار راس می گی
ضمنن ماشین دور دور باجی پراید نبود که....رنو نخودی رنگ مدل 64 بود
نه آینه داشت، نه ترمز و نه حتی کف
ینی زیر پات(صندلی عقب) رو که نیگا می کردی،آسفالتای خیابونو می دیدی

حیف که مامانم دید جنبه ندارم و با همین یه نصفه نخود، کل شهر رو بهم ریختم، فروختش نامرد
.
ماشین لباسشوییمم که سوخت

پرت چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 09:32

سوم

پرت چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 09:30

دوم

پرت چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت 09:30

اول

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.