تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

My poor Laundry

مکان: منزل

زمان: دقایقی پس از برگشت باجی از محل کار

وَر ِ احمق باجی: باجی بیا ملافه ها و روبالشتی ها رو زودی بشوریم 

                               تا زمان اوج مصرف نرسیده

وَر ِ یکم عاقل باجی: اوهو! چه عجـــــــب!!! یه بار یه حرف دُرُس عَ دهنت دراومد.

                             باشه

وَر ِ احمق باجی: حالا که داری اینا رو مریزی توی ماشین،

                               بیا این بالشت کوچولو رو هم بینداز

وَر ِ یکم عاقل باجی: فشار نیاره به موتورش؟؟؟

وَر ِ احمق باجی: نه باو! این ابریه، چیزیش نمی شه.بدو تا حجی نیومده .

                             همه چی تمیز باشه،برق بزنه،خوشال بشه

وَر ِ یکم عاقل باجی: امممم.باشه...

20 دقیقه بعد: بووووق...بووووق...هُووی  ی ی ...تُففففف....اوووووق...شَتَرَققققق

وَر ِ احمق باجی:  یا امام دایناسور...چی شد؟؟؟

وَر ِ یکم عاقل باجی: خاعک بر سرمون شد.موتور ترکید گمونم! 

                                     حالا جواب حجی رو چی بدم؟؟؟

و از شانس که که مال باجی در همان هنگام حجی وارد،

 و با مشاهده حال نزار ماشین و باجی در جریان شرح ماوقع قرار گرفته و

 هر آنچه از دهان و دندان مبارکش درآمد نثار ارواح گذشته و حال و آینده باجی نمود

گوشه ایی از سخنان گهربار حاجی:

آخه تو کی می خوای دُرُس بشی؟

آخه من به تو چی بگم؟

آخه من اگه نخوام تو کار کنی باید کیو ببینم؟

آخه تو که سنت ایـــــــــــنقدره چرا؟

آخه ...آخه و آخه های پیاپی و بغض باجی و اشک حلقه زده در چشمان بیگناهش

وَر ِ یکم عاقل باجی:کثافته حمّال...باز من به حرف تو گوش دادم...ترررر زدی به زندگیم

وَر ِ احمق باجی: عع!!! مگه اَبری نبود؟؟

وَر ِ یکم عاقل باجی:نه دیو...ثثثث...پنبه ایی بود

وَر ِ احمق باجی:عع! خو ...امممم...به یه وَرَم اصن(خخخخخخ)

وَر ِ یکم عاقل باجی: من دهنی عَ تو کابینت کنم...

وَر ِ احمق باجی:هر چی تا حالا تونستی...از این به بعد هم می تونی...

                             تلاشتو بکن عَییزم



پ.ن: ورِ احمق، همیشه خر و گاو و بسا بس گوسفند می باشد.

            هیش وخت به حرف نامبرده گوش ندهید

           نامبرده همواره به دنبال "پی پی" نمودن به کُل هیکل شماست

(یک باجی چارتا پیرهن بیشتر پاره پوره کرده ی زخم خورده)



)




نظرات 50 + ارسال نظر
مرتضی دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 18:02 http://enigma007.blogfa.com/

سلام خوبی؟
خوش میگذره؟
یادش بخیر چه دورانی بود
خوشحالم که هنوز مثله قبل سرشار انرژی هستی

مرررررررررررتضی ی ی ی ی ی !!!؟!!!!؟!!!!
باورم نمی شه!
خودتی ی ی ی داش مری؟؟؟
البته باید بگم بابا مرتضی
10 بار کامنتت رو خوندم، فک کردم اشتباه می کنم
خوبی؟؟؟کجایی ی ی ی ی ؟؟؟می دونی چه قدر اومدم وبت، چه قد از سما سراغت رو گرفتم؟؟؟
چرا یهو رفتی غیب شدی اصن؟
همه چی رو به راهه؟پدر شدن چجوریه؟ نی نی خوبه؟خوشگله؟اسمش چیه؟دختر ه یا پسر؟
وااااااااااا ی ی ی من چه قد سوال دارم ازت
.
خیلی ی ی ی ی ی خوشحالم که بهم سر زدی
واقعا یادش به خیر
خیلی خاطرات خوبی بود، تو هم که همیشه مثه یه برادر مهربون کنار خرخولنگ ها بودی

امید(شبه شعر) یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 22:57 http://omidsarabi.blogfa.com/

سلام باجی خانوم گل.
بعد از نصیحت آخر کار، همون "باجی زخم خورده " رو که گفتی جیگرم آتیش گرفت . کاش نتم امشب قطع بود و این جمله رو نمی دیدم!!

ارادت داریم باجی خانوم

شاعر مهربان و دلسوز بلاگستان...
نمیگی سر ظهری داری می گی جیگرت آتیش گرفته، بوی کبابش باجی شیکمو رو به کشتن می ده؟؟؟
آخ دلم جیگر خواست....نه نه کباب با گوجه و ریحون و نون سنگک اصن
.
سالاری امید خان جان
اوچیکتیم

مریم سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 10:59

قربونت برم باجی جون فقط مورد جدید نه خرت و پرت داشته باشه نه مثل پسرعمه زا باشه، تنوع میخوام
راستی یادم نبود بگم منم یه چرخ گوشت به .. دادم محض اطلاع، تا این پسرعمه زا یاد بگیره منو تنها نزاره. نمیدونم لامصب یهو چش شد افتاد به قرچ و قوروچ دیگه گوشت بیرون نداد. چند سال پیشم یه آفتاب گیر ماشین شکوندم. میخواستم پسرعمه زا نفهمه رفتم یه آفتاب گیر خریدم .یه نصفه روز داشتم میگشتم تفاوت رنگ نداشته باشن. پونزده تومن خریدمش بعد فهمیدم قیمت اصلیش دو تومنه.
ما هم همانند خود شوماییم باجی

تنوع دارش هم برات میارم عزیزم
غصه نخور
.
اوه! پس خلاف تو هم سنگینه؟
"ه نصفه روز داشتم میگشتم تفاوت رنگ نداشته باشن"

نمیری مریمی ی ی ی

قندک مرحوم دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 12:49 http://ghanak.blogfa.com

هزار ماشاالله تون باشه ساده باجی شما هزار سال دیگم بگذره عوض نمی شین

هزاران هزار بار دیگه باجی بدنیا بیاد، همین زبان درازی عست که عست
.
چرا آدرس وبت اشتباهه قندی خان؟
چه خبر؟
کجا بودی اینهمه وخت؟؟؟

قندک مرحوم دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 12:46 http://ghanak.blogfa.com

عرض سلام و درود و تبریکات صمیمانه

قندک؟؟؟
قندی؟؟؟؟
قندک بتانیاهو؟!!!
سلاااااااام پیرمرد...پارسال دوست امسال هیچی...
چه عجب!!!
کجایی اصن؟؟ معلوم هس؟؟؟؟

بهارهای پیاپی یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 10:57 http://6khordad.blogfa.com

خنده:خنده:خنده:

به به ...!
به جا اینکه پاشی بیای یه پولی بزار وسط، باجی بره لباسشوییشو درس کنه داری می خندی؟اونم در این ابعااااااااااااااد؟؟؟
بیا! رفقای باجی رو نیگا

پرت شنبه 12 دی 1394 ساعت 11:38

ای فلک ای زمین ای آسمان ...
انگار پیغام من را به " آن " رسانیده اید که این چنین بی خبر سر بر بالین مرگ نهاده و دم بر نمی آورد همی ؟

باری، این چنین که بر میاید مالک این تیرچه تاق خورده نیز به شلکوت اهلام پیوسته و جان به خالقش تسلیم نمودندی

باشد که چراغ راه آن دسته کوردلانی گردد که سعی در ایجاد خلل در ارادۀ این بندۀ شریف باریتعالی کرده باشند هر چند خُرد و خفیف ...

لیک شما را نیکو سخنی گوید آن شاعر پر آوزاه که هرکه با پرت در اوفتاد در چاه ویل بَیاوفتاد همی

جانا سخن کوتاه کرده تا شما هم دلان و سروران به جشن پایکوبی خویش ممارست نومائیدندی
درود

مالک این تیرچه تاق خورده مثه شیـــــــــر واستاده بالا سر خونش
.
ینی من هلاک این اتماد به سقفتم پرتی ی ی ی
هر کی ندونه، من که می دونم وضع "اراده" تو چجوریه که....
با یه بشکن کل اراده و عزم پولادینت ، نابود می شه
می دونی، گمونم اون فرشته هه...سمت چپ شونت هس...(سلام وَرِ کصافته پرتی) ...اون کارشو خیلی دقیق و تمیز انجام می ده
کلک نکنه ژاپنیه؟؟؟ ایرانی که نیس قطعن

پرت پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 09:27

ای فلک ای زمین ای آسمان به این گیس بریده بگید من دیگه باهاش کاری ندارم
آدم دوریِ دو لایه .... رز مریم ساق کوتاه
زشتوی حسودوی بی ادبوی بی لیاقتوووووووووووووووووووووووو

مریم پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 08:45

وای چقدر ناراحت شدم خدا.
ای فلک ای زمین ای آسمان پرتی را به ما برگردان.

ولش کن بزا بره مریمی ی ی ی
خودم برات بهتر تراشو پیدا می کنم

پرت چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 16:22

من با شما حرفی ندارم
بی ادب نیستم که

چه پسری....چه پسر مودبی ی ی ی ی
ع در عقب

مریم چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 13:52

پرتی باز چشم منو دور دیدی؟؟؟؟؟؟؟
نزار یه بار ذیگه بهت بگو چاق کچل دماغ گنده؟؟؟؟میگم ها؟؟؟ بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والا اینجا به جز تو و من هیچ کی رد نمیشه، خود صاحبش اینجا نیست چه برسه به بقیه. در نهایت علی موند و حوضش.

بیا باز آشتی کنیم بریم دریاکنار.
خو لامصب بریم همون کافه نادری خراب شده کثیف. میخوای بریم پل خواجو و شعر بخونیم:

سر پل خواجو یارو وایسادس
عشقی چشو ابروش تو دلم افتادس
کمرش بسکی جنبیدس پیرنش ورقلونبیدس

آهااااااااااااا....قرش بده بدمصبــــــــو و و و ...
بیا وسططططططططططططططططط
(اه! چرا بلوگ اسکای آیکون بشکن و بالا بنداز نداره؟مسئولین رسیدگی کنن لدفن)

پرت چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 09:47

صبح بر شما تپل بانوی سحر خیز یک و یک و تبرک باد !

آرزووی سلامتی و موفقیت در تمامی ارکان زندگی را برای شما هم شیرۀ عزیز دارم.

تا کور بشه هر کس میخواست بین و من و خواهرم دوری و نفاق ایجاد کند... آن هم از راه زشت و قبیحی که بعضیا در پیش گرفته بودند و مدام پیشنهاد دریاکنار و کناردریا میدادن به این حقیر که شاید بتوانند خللی هر چند نا چیز در این رابطۀ مستحکم ایجاد نمایند ...
خدا را شاکرم که مثل همیشه سربلند از این آزمون بیرون اومدم

من این موفقیت رو اول از همه به پدر خدابیامرزم و مادرم ، خواهر بردادرام، بچه های محل، علی آقا کریمی، مهدی مهدوی کیا تبریک میگم ...

اینجا جا داره از بهترین دوستم هم یادی بکنم که توی این شرایط سخت من رو تنها نذاشت و در همۀ مراحل پشتیبان من بود ...

حالا کی به تو کارنامه قبولی داده که اینقد داری به در و همسایه تبریک میگی؟
اینا بچه محله های شما بودن یعنی؟؟؟
منم به عصمت خانم همسایمون، آقا مهدی سوپری و آقااسماعیل سبزی فروش، به خاطر داشتن همچین برادری تسلیت عرض می کنم.
بعد اساسن اون، بهترین دوستت کیه؟؟؟کی در تمام مراحل همرات بوده، نه می خوام بدونم کی تا این حد مخش تاب داره؟؟

پرت چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 09:34

خپل باجی این دوستای کج و کولت رو جمع کن از تو این کامنتدونی
بابا اینا آبرویِ حیثیت رو بردن !

اینجا خانواده رد میشه آخه !
میان اینجا کلی ... میکنن بعد که نیازهاشون برطرف شد اون روی واقعی خودشونو نشون میدن

برای وبلاگ وزین و پرمخاطبی مثل "تلق تولوق" خیلی کسرشان داره اینطور خواننده ها !
یه وبلاگ جدا بزن این جک جونورارو دایورت کن به اونور ...


با تشکر

رفقای کج و کوله مان را بسی دوستدار بوده و در برابر هجمه ها و بدگویی عنودان از آنان دفاع می نومائیم.
یکی نیس اینا رو به خودت بگه پرتی...
.
این عبارت "بلاگ وزین و پرمخاطب" تیکه بود آیا؟بیام براااااااااااااااااااات؟

پرت چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 09:22

ادب زن به ز صولت اوست ...

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ...

صبح شما هم به خیر
عید شما هم سه چارک

مریم سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 13:05

برو بابا

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 17:24

حالا کی گفته من چاقم ؟
قد 175 وزن 72 چاقه ؟؟؟
کی گفته کچلم ؟
کی گفته دماغم گندس ؟
شیطونه میگه عکسمو براش بفرستما !!!!
داداش ببینی منو که دیگه دست از سرم بر نمیداری
از باجی جونت بپرس تا برات بگه
ولی بدون که لگد به بخت خودت زدی دخترجون
بدرود

عَ من بپرسه؟
خو مگه چاق دماغ گنده ی کچل نیستی؟؟؟
اون عکسی که من دیدم ،همین جوری بود که!!!
.
چه واسه خودش در پپسی وا می کنه...اتماد به نفسسسسسسس

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 15:38

حال ما با دود و الکل جا نمیاید رفیق
زندگی کردن به عاشق ها نمیاید رفیق
روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمیاید رفیق

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 15:12

پرتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا الان نمیر، بریم دریاکنار، زیر نور ماه، با صدای دریا، تو بغل من یهو بمیر، اینجوری خاطره انگیز تره.
بعد هروقت دوباره من رفتم دریاکنار یادت میافتم و خاطرت زنده میشه و همیشه جاویدان میمونی.

باشه عزیییییییییییزممممممم

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 14:15

پرتی جوننننننننننننننننن
بریم دریاکنار خودم ورزشت میدم لاغر شی، مرد که نباید شکم داشته باشه مخصوصا وقتی یه خانم لاغر و خوش هیکل کنارش راه میره آقا باید فیت فیت باشه

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:59

ببین پرتی خودت می خوای بهت بگم چاقالوی کچله دماغ گنده؟
واقعا چاقی؟؟؟کچل هم هستی؟؟؟ دماغت هم؟؟؟؟نه؟؟؟؟؟؟
خدا چی ساخته....

ادبیات رو ول کن، یاد دریاکنار افتادم، گفتی امروز بریم؟؟همه چی رو آماده کردم

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:48

ضمناً خانوم ناراحتیده

حباب میشکنه ؟ نه میشکنه ؟
حباب میترکه !
زدی مادر ادبیات پارسی رو عروش کردی که با این جملت !

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:46

خدایا شکرت !!!!
بالاخره از دست این دخترۀ دریاکناری خلاص شدم ...

خدایا من و این همه خوشبختی محاله محاله محاله ....

خدا انگار دوباره به من نظر کرده ...

نه آخه من خیلی خوشحال بودم هی به من میگی چاقالوی کچله دماغ گنده !!!!!

از اولم دوسم نداشتی
فقط دوست داشتی با یه چیزی بازی کنی !
بله ! با احساساته پاک و معصومانۀ من !

خدا ازت نگذره زن
بخدا سپردمت که جای حق نشسته !

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:41

راستی من اصن اصن هم دمدمی نیستم.
دوباره متذکر میشم دیگه دوست ندارم.

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:36

دقت کردی تو هر مصرع شعرات اسم یه دختر بود؟؟

دمق نیستم، حالم هم خوبه خوبه اما دوست ندارم دیگه. یادته دیروز میگفتی میرم خفت گیری، ناراحتیدم.دلم مثل یه حباب شکست.

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 13:16

ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺍﺳﯿﺮ آﻫﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!
ﻣﻦ،ﺷﺎﻋﺮ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺑﻮﺩﻡ...
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺰﻝ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!

چون با ی تموم کردی ی دادم

یک نعرۀ مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

چی شده ؟
چرا امروز دمقی ؟
یه روز عاشقی یه روز فارغ ؟
نکنه از این موودی های سادیستیکه دوقطبی هستی !!!!

من بچه هامو ببین به کی سپردم !
یا امام حسین خودت بهشون رحم کن

یا گل نورسته شو، یا بلبل شوریده باش
یا چراغ خانه، یا آتش به جان پروانه باش

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:59

دریا (کنار) اولین عشق مرا بردی
دنیا دم به دم مرا تو آزردی.

دیگه اصن هم دوست ندارم.
دارم میرم خونه بابام.

همش با د شروع شد.
اگه کمه یه جمله دیگه هم دارم:
در به در شی الهی

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:38

مرمرم کجارنی ؟

بیا تا از مشاعره به مفاحشه نکشیده کارمون !

زود خودتو معرفی کن که یک عده دارن کامنتای غیر مرتبط میزارن ...

اون یه عده یکیش "گل باقالی خانم" ،آبجیه باجیه
اون یکی هم جناب سروش خان هستن، که قدم رنجه فرمودن
یه بار دیگه به مهمونای باجی چیزی گفتی، میام می بافمتااااااااا

سروش دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:36 http://azadkish.mihanblog.com

باجی جان، شما اصفهانیا چه سخت میگیرین؟! خوبه که هر دو نفر شاغلین و درآمد دارین. یک ماشین لباسشویی که چیزی نیست.
از اینها گذشته، حجی چه حقی داره که هر چی از دهنش در اومده نثار باجی ما کرده؟!!! باجی خودش کار داره، درآمد داره، جبران میکنه. باجی جان دفعه بعدی هم اجازه ندی هر جوری خواست باهات رفتار کنه.
در ضمن باجی، "به یه ورم" یک سخن مردانه است!

"یک ماشین لباسشویی که چیزی نیست."؟؟؟؟!!!
شماها چه قد پولدارین سروش خان جان که الان یه لباسشوییی براتون هیچی نی؟!!!
زنگ زدم به نمایندگی گفت یه برنامه نیم ساعته بدون لباس بهش بده، اگه کار کرد تا آخرش، یعنی نسوخته
کل اون نیم ساعتو نشسته بودم جلو لباسشویی عرررر می زدم
آخه خیلی دوسش دارم...شاید باورت نشه اما همیشه قربون صدقش می رم، وختی لباس می شوره می رم نازش می کنم(یه باجی نیمه خُل ِ نیمه دیوانه)
.
والا نمی دونم حجی چه حقی داره؟؟؟من که کار بدی نمی کنم اصن! خیلی هم دختر خوب نازیَم.
از دیگر سوی؛ باجی به گور خودش خندیده که جبران می کنه...مثکه نمی دونی باجی یه اصفهونیه هَش سیلندره هااا، باجی پولاشو واسه این چیزا بده؟؟؟خدا نکنـــــــــــــــــــه
.
به خدا گاهی دلم برا حجی می سوزه...نمی دونه تقاص کدوم گناهش بودم که نصیبش شدم
.
"به یه ورم" مردونَست؟
بابا جان شما این وَرِ همیشه احمق باجی رو نمیشناسی...یَک جونوریه...معلوم نی اصن جنسیتش چیه....شترمرغیه واسه خودش

آباجی باجی دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:22

ببین کاراداااا... آخه اون حجی چه گناهی کرده که تورو گرفته آباجیییی؟؟؟؟

آدی ی ی ی ی...دیدی چی شد؟؟؟
دوباره مثه همیشه از گرفتنم ابراز پیشمونی و تاسف و تف و لعن کرد

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:19

یا رب نظر تو بر نگردد. د بده

مریم دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 12:07

من قهرم.
مثل یه قطره اشک از مژگانم افتادی. ی بده؟

پرت دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 10:10

دخترا کوشن ؟ توی سولاخ موشن ؟

چرا هیشکی نیست ؟
باز همتون رفتین خواب زمستونی ؟

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 16:16

جونننننننننز
شما عمه بخا من ٤ تا ٤ تا کت بسته بیارم خدمتت
یکیش همین عمه باجی عزیزمونه
فقط خیلی اذیتش نکن تازه بخیه شده

زهر مــــــــــــــــار...اینهمه عمه! چرا از من مایه می زاری آخه؟؟؟
باجی همینجوری هر لحظه بدنش رو ویبرست عَ فحشایی که نثارش می شه
دیگه شما نمی خواد ششصد تا بچتونو دایورت کنید روی منه بدبخت
اساسن من عمه هیییییشششش کدوم اون جونورهای شما نیستم
مخصوصن اون سیّده، چش سبزه

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 16:08

یه کلام:

عمت

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 16:05

عجگم مرمرم ...
چه جوابی به عگشت بدم من با این همه زیبایی که در کلام و صورت وسیرت و ... تو هست ؟
سکوتم شاید جواب حرفهای تو ماه روی باشد

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 15:49

هوی پرتی بیا جواب بده چش سفید دماغ گنده؟؟؟؟؟؟؟؟
به قول باجی: مریم چادر به سر ،دست به کمر ،دمپایی به دست ،با شش تا توله سگ

اوه!

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 14:44

پرتی؟؟؟؟؟؟؟؟
با منی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه ده تا بچه داری و من شش تا رو زاییدم بقیه اش رو کی زاییده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حال من چشه مرد قلابی؟؟؟؟؟؟
خیلی هم خوبم فقط یهو عاشقت شدم بدطور، حالا سو استفاده کن نکبت. اصن خودت و باجیت و اون چهارتا بچه اضافیت رو خودم ببر رو تخت بشورم ایشاالهههههههههههههههههههه.
نه اخلاق داره نه قیافه نه هیکل نه شعور نه سیبیل نه سوئیت تو دریاکنار
به دعای اون چشم سبزه (وسطی سیده) ترکیدت رو بفرستن واسه ننت و اون آبجی ترشیده ات.

هوییییییییی باجی یا من یا این پرتی قرتی، مسئله این است؟ وگرنه به این نور چراغ قسم حجی و فامیلای دولول بندش رو میارم در این خراب شده رو کاه گل بگیرن، میشناسیش که؟

یا ابرفززززززززززللللل...
جان هر کی دوس داری ما رو با فامیل های شیش لول بنده حجی در ننداز
من نوکرتم...اصن پرتی کیه؟
خودتو عشقـــــــــــــــــه
(یه باجی که ع ِ ترسسس تمبونشو خیسیده

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 14:11

باجی به جان هر 10 تا بچم نمیدونم این مریمه امروز چشه !
باور کن میترسم تو راه دریاکنار بهم تجاوز گروهی کنه حتی !
میخوام بگم جدا جدا بریم تا اونجا ...
اونجا هم خدا بزرگه بالاخره ...
حالا شیشتا شیکم اون زاییده یکی هم من ! قرآن خدا که عوض نمیشه ...

اما جداً نگرانشم .... با این حالش الان داره تو یه محیطه بسته .. با همکارا ... یه وقت کسی رو خفت نکنه ننگش بمونه واس من و تو ؟؟؟


من چی بگم ؟؟؟گمونم صبحونه نون و X خورده..
از خودت مواظبت باش یا اخی
تو را به خدا می سپارمممممم...خدا پشت و پناهتتت

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:59

آخی ببین من عاشق این پرتی مهربون عاشق پیشه ام نه اون پرتی سبیل دررفته.
من بی تو هیچی از گلوم پایین نمیره عزیزمممممممممممممممممم.

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:59

حسودان تنگ نظر را چه به خرامان عشق بازی کردن 2 طاووسِ تازه به هم رسیدۀ ندید بدید وحشی طور ؟؟؟؟

شما برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه ... بزار ما هم 2 لقمه نون و عشق به این شکم خالی از مهربانیمان بریزیم ...


هنوز آب قعطه ؟ یا میتونیم دیگه ...


بعله...
قعطــــــــــــــــــه

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:50

مریمی ...
شما صبح با چاییت چی خوردی عزیزم ؟؟؟؟

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:36

تو و دریاکنار رو

مریم صد بار گفدم اینجا خونواده رد می شه
دِهَ...
وَخی برو دریاکنار پرتی....دهنمون صاف شد صب تا حالااااااااااااا

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:26

ای خدا .... این مادر بچه هام هوس داره ... فک کنم تودلی داره باز ...
الان میفرستم بچه ها از سر کوچه برات PV بگیرن
اونوخ این PV فرق نمیکنه چجوری باشه ؟ چه جوریشو هوس کرده اون جوجولوی بابا ؟؟؟؟؟

شما دستور بده سریع بفرستم برات بگیرن ... اصلاً خودم حجره رو میبندم میرم براش میگیرم ...
الهی بابای به قربونش بره ...

الان ماهی هوس داری یا خرگوش ؟؟؟

جوجولوی بابا ؟!!!
.
ایشالا بپُکی پرتی ی ی ی
ر...ی...د..م و بسی ر...ی...ده ای شدم ع خنده

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:19

آقامون خودتی؟
چرا دیگه ببعی یا ماهی یا خرگوش نمیشی؟ چرا تو دهه چهل موندی؟ دارم میترسم ها ، ای وای الان غش میکنم بغلت ها...

وای غشیدم

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:14

زشته زن
قباحت داره
چارتا کور و کچل سیبل کلفت میان میخونن عیبه
این حرف بین من و شوماس پشت درای بستۀ پستوی خونمون ...
اینجا که نباس حرف جیجی باجی و ماساژ و پاساژ زد ضعیفه ...

حکماً این ضعیفه رفیقت خپل باجی ... گواهینامه ماشین حساب هم نداره چه برسه به گواهینامه ماشین رخشویی ... بعد میاد واس ما شاخ شونه میکشه ....
دِ برو جوجه 2 روزه ... تو اگه آقادون یه نر و ماده خابونده بود زیر گوشت الان اینجا واس ما شاخ نمیشدی ...

من گواهینامه ماشین حساب ندارم؟من گواهینامه ماشین حساب ندارم؟!!!
به سلامتی گواهینامه کامپولوتر ، اجاق گاز، ماکروفر، موتور گازی و استخر رو هم دارم ....به کوری چشم دشمنان به همین زودی زود گواهینامه ایزو9001 را نیز خواهیم گرفت.
.
خیلیدور برداشتی پرتی ی ی ی ...پیاده شو باهم بریم داعاشششش
نظرت چیه که یه زنگی به سرور و سالار خونت بزنم و کل پروندتو بزارم زیر بغلش؟؟؟
می دونم که اون می ذاره کار به نر و ماده خوابوندن بکشه
یه دربست می گیره، ساندویچ شده می فرستت غسالخونه
هزینه کفن و دفنتم می ره کالباس می گیره می ریزه جلو شاغالاااا
.

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:09

عین دیونه های توهم زده از صبح سرم توی مانیتوره دارم خودم با خودم میخندم، همکارم دیگه مطمئن شدن دیونم.
این خراب شده PV نداره؟؟؟

من عین یه کارمند جدی! ساعی و باز هم جدی چسبیدم به مانتیور و گویی دارم نامه به رئیس جمبور می ارسالم ، بدون ذره ای لبخند حتی، دارم جواب دری وری های شما دو تا چش سفید رو می دم
این وسط گاها رئیس میاد بالا سرم و با نگاهی حاکی از رضایت ته دلش از اینکه این کارمند ساعی از صُب تا حالا حتی دستشویی هم نرفته داره قند آآآآآآآآآب می شه
نع خیر
پی.وی نداره
شماها پی پی نکنین این وسط

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:06

چشم آقامون
چشم تاج سرمون
شما وحشی بودی من ضعیفه خبر نداشتم ، این حجی و باجی رو ول کن خاطراتمون رو مرور کن اوقاتت مکدر نشه.

ماساژ می خوای؟

یا حضرت ابول!!!پاشین برین این فیلما رو وسط خونه من درنیارین
انیجا خانواده رد می شه
الان زنگ میزنم 125

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 13:02

به مرمرم ...
عزیزم یه بار دیگه قیافه یه مرد غریبۀ نامحرم رو تجسم !!! کنی جوری میام سراغت که کلیه تجسمات و تصورات زندگیت از بصل النخاعت بپاچه بیرونااااااااااااا !
باز من گذاشتم با این کپل باجی بگردی سریع یابو برت داشت که بی صاحاب موندی ضعیفه؟

کپل باجی تاج سره
چیه ؟ ناراحت میشی دارم یادش میدم گولتو نخوره چاقالو خان؟

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:55

عع ؟؟؟!!!!

تو کارم میکنی مگه ؟
مگه جز فوضولی تو زندگی بقیه کار دیگه ای هم به ذهنت میرسه ؟
شنیدم به ناموسه من تکس دادی میکشمت ؟

ببین از مادر زاییده نشده بخواد به ناموس من بالا و پایین بگه هاااااااااااا !!!!!
حالیته که ؟
من پاش بیفته خیلی هم غیرتی و ناموس پرستم
پس حواست باشه به کی چی میگی بالش نشور ننر ...

تو که میگفتی شوعرت خیلی فول آپشن و با کمالاته ؟ اونوخ بخاطر یه ماشین لباسشوئی اینطوری ... ای بابا چه خیالا داری تو ساده لوح زود باورِ دماغ گنده

بعدشم تو از حسودیته که این بلاها سرت میاد
اگر به اون سید حسودی نمیکردی (همون چش سبزه) الان اجاقت کور نبود تو این سن و سال همش آقادون باهات بد رفتاری کنه چون بچه ایی تو خونه نیست که با صداش فضای خالی میان قلبهایتان را پر کند ...
(سعی کردم از لهن لاتی به شکلاتی فید این کنم)

خلاصه مطلب که دفه دیگه پای تکس دست رو مادر بچه هام بلند کردی میدم آقادون بندازتت تو همون اوج مصرفی که زدی به ...ش دادی !!!!
خپل فهم ؟؟؟؟

ناموساً موجود غیرتی ایی بودی و ما نمی دونستیم؟
نگوووو که بخیه لازم شدم عَ خنده
پرتی و غیــــــــرت...نری...نی....آبم قعطه
.
بالش نشور ننر؟؟؟بابا بالشو زدم به گ..دادم اصن....لاشش افتاده روی رخت آویز نمی دونم با جنازش چیکار کنم؟!!!
نفله خان یکی عَ آپشن های آقامون "نگاه نافذ و " جذبه " و ... ایناس
عاوره داعاش
.
آخه چرا باید بهخاطر داشتن اون اون سیدی ِ مُف آویزون ِ همیشه سرماخورده ی زِر زِرووو بهتون حسودیم بشه؟؟؟
نه واقعن سواله برام؟!!!
بعله اگه بچه باشه خودش می ره تو ماشین لباسشویی گیر می کنه...دیگه نوبت بالش نمی شه
.
من تکس می فرستم چون باجی GPS بوده و اختیار تام دارم
تا حقّت در آددددد
خجالت نمی کشه ...شونصد سر عائله داره به جا اینکه پاشه بره سر زمین، بیل بزنه به کمرش یه رزق حلالی در بیاره واسه این چش به راه های گناه دار ِ کمیته امداد واجب، اومده داره تو خونه باجی شلنگ و تخته می ندازه

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:35

الهی بمیرم واسه این شانس تف مالت. میتونم قیافه حجی رو تجسم کنم...
( امروز فقط من اینجام دارم با پرتی لاو میترکونم)

تو هم که وقتی حجی عصب میزنه دیدی قیافشووووووووو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.