تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

ع ِ بیزی باجی!

از دیروز باجی در اینجا سرگرم و مشغول است.

چه آدم هایی را که ندید

چه کِیف ها که نکرد

هتل شاه عباس

با آن فضای بی مانند

از هر چه بگذریم، موقع نهار،

خورشت ماست بی نظــــــــــــــیرررررررررر

جای تمام رفقای گرمابه و گلستان وااااااااااقعن خالی

نظرات 51 + ارسال نظر
پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 12:29

تو فک کن من دپ بشم

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 12:06

بابا بیخیال پرت
حالا چرا تو افق محو شدی؟؟؟
به قول خودت همش شوخی بوده.

باجی بیا این دوستات رو جمع کن، دچار دپ عمیق شدن. تو بیا بگو JUST FUN

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 11:13

چی رو؟؟
چرا؟؟

just joking

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 11:11

بیخیال

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 10:57

I know honey
حالا کی بریم دریا کنار؟؟

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 10:28

سرور که داریم
هم ویندوز هم لینوکس
سالار هم داریم هم شاتوتی هم پرتقالی ...

بعدشم اگه شما اینارو میدونی چرا هی قرون علی رو برای صدقه دادن میفرستی بالا سر من ؟

همش شوخی بوده و هسته و خواهد بوده

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 10:07

"دست به خاکستر میزنی طلا بشه "و"خیلی دوست دارم" و "هر روز واست دعا میکنم"
یه ذره عجیبه فکر کنم؟

مگه شما سرور و سالار توی خونه ات نداری راستی؟؟
اینا رو به اونم میگی؟؟

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 10:01

چرا نگرانم شدی عشقم ؟
مگه چی شده ؟

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 09:57

پرت خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگرانت شدم

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 09:54

دقیقاً همینطوره که میگید ....

کار کردن میتونه روحیه آدم رو بهتر کنه
آدم وقتی کار داره و سرش شلوغه کمتر متوجه گذر زمان میشه و کمک میکنه بهش که بتونه برای خودش و بقیه جامعه مفید باشه

من که هر روز برات دعا میکنم که تو کارات موفق و پیروز باشی عشقم

امیدوارم دست به خاکستر میزنی طلا بشه عمرم

خیلی دوست دارم

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 09:46

کار کردن خیلی خوبه.
به خستگی و دردسراش می ارزه.
هر روز یه چیز جدید یاد میگیری.

روزات الکی نمیگذره و حس مفید بودن داری

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 09:40

منم بد نیستم خدارو شکر

من بعضی روزا خیلی سرم شلوغه ولی بعضی روزا خیلی سرم خلوته
اما خوب ساعت کاریم زیاده که دوست هم دارم زیاد باشه
از کار کردن خوشم میاد

دیگه چه خبر ؟
چیکارا میکنی ؟

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 09:02

مرسی عزیزممممممم
ساعت کاری من 8 تا 4.30

شنبه و یکشنبه خیلی کار زیادی ندارم اما بقیه هفته خیلی درگیرم
تو چطوری؟

پرت سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 08:59

به به

سلام به مریم جونم
خوبی عزیزم
صبح بخیر باشه گلم

چه زود میای سر کار ...
خسته نشی یه وخ خدایی نکرده

خوبی عزیزکم ؟

مریم سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 08:10

سلامممممممممممممم
صبح زیباتون به خیر

پرت دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 16:40

ولش کن
صبح خر شده بودم یاهومو بدم بهت که نیومدی

خسته هم نباشی عشق زیبای من

مریم دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 16:21

راستی چی میخواستی بهم بدی؟؟

حلقه ازدواج با نگین هشت قیراطی؟
سوییچ ماشین؟
کلید ویلا دریا کنار؟
بلیط سفر به برزیل؟

مریم دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 16:18

وای پرتی جونم
اگه بدونی چقدر امروز شلوغ بودم.
مردم از خستگی.

تو خوبی عجقمممممم؟خسته نباشی مرد من

بیا اسم این خراب شده رو به عشق آتشین تغییر بدیم. صاحابش که نیست، فقط من و تو اینجایی. تازه a room IL دیگه نیاز نداریم

پرت دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 11:16

اوکی جوجو
برو به کارت برس عروسکم

میخواستم یه چیزی بهت بدم که سرت شلوغه
حالا بعداً سرت خلوت شد ....

مریم دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 10:52

عاقا حاضر.
من اینجام اما عزیزم هر روز یکشنبه نیست که من بیکار و علاف باشم.

پرت دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 09:54

خوشم میاد حسودان و عنودان سراپا حاضر شده اند تا این خراب شده را هم از چنگ من و مریم عزیزم .. عشق جاودانه ام در بیاورند ....

لیک بسی کورها خوانده اند بسی زرشکککککک ها خورده اند و بس.

چشمۀ عشق لایتناهی من و میرمم با این کارها خشک نخواهد شد
بل بیشتر و آتشین تر از قبل ادامه خواهد داشتندی ...

همه کوران و حسودان و عنودان نتوانند که شعله های این عشق آتشین را خاموش کنندی

مریمم ... عزیزترینم
کجایییییییی پس گیس بریده ؟

سروش یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 18:01 http://azadkish.mihanblog.com

خدا نکنه باجی جان! ما فکر میکردیم باجی ما بر و رویی داره و مردم رو چشمشون میذارنش! یا بعضی وقتهام فکر میکردیم تو سنگین وزن رقابت میکنین، دیگران زیر دست و پای مبارک له میشن!

باجی که برو روو نداره
اما روووووش زیاده
و البته نه در حدی که جناب معاون ببینتش و تحویلش بگیره و بذاره روو چشش حتی!
نه باو! اینقد سنگین تر از باجی فراوون بود که باجی بینشون شبیه باربی شده بود
ملت چی می خورن به این حال و روز می یوفتن؟ گوسفند درسته؟؟؟؟

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 16:27

مریمم
پارۀ تنم

من اینجا هستم برای تو

من اینجا بی تو هستم

بیا باهم بریم سفر
دبی دبی

منو با خودت ببر
دبی دبی

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 16:15

پرتی جان کجایی؟
دقیقا کجایی؟؟
کجایی تو بی من؟؟؟
تو بی من کجایی؟؟؟؟

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 14:44

پرتی جونم داری ناهار میخوری جواب نمیدی عزیزم؟؟؟

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 14:15

مرسییییییییییییییییییییییییییی
اما من واقعی اش رو میخوام اینا الکیه،بریم دریاکنار؟؟؟؟؟

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:46

you have IQ more than anyone ...
but we have our definitions of "having" more "IQ"

anyway ...
I found you once ... you have been in my heart
and when I look closer i did find you in my mind too

you always been in my heart lovely honey

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:36

hey I have more IQ than you surely..
Meanwhile you must find me, like a rose in a trash or like a star in sky.
did you understand my man??

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:32

how can I ask bajiiiii when she is so jealous to us ???
she will kill both of us and drive over our corpses and even take one dandeaghab again over to make sure we both died full of pain !
she is so namard and so hasood
she can't see we are so khoshbakhto ina !
you can find me using your IQ (if you have any)

من به تو! حسودیم بشه؟!!!

"even take one dandeaghab again"

(بمیری ی ی ی توووووووووووو)

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:21

ask Bajiiiiii
she can help you.
waiting for you eagerly

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 13:07

yes honey ....
we will be together ... alone ... with no sarekhar ...

I'm so excited babe ...

how could I reach you sweetie ?

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 12:26

Oh my god
I do not believe it.
We will talk & ... in our private room baby.

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 10:56

ای جان

حالا چرا هی از گرمابه رفتنت با باجی میگی ؟ میخوای حسودی کنم ؟

برای من جاست اِ روم اند یو آر ایناف
بات میبی یو نید سامثینگ مور هانی


بنظرت خصوصی میشه حرف شد ؟

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 10:46

پست قبلی واسه پرتی جونننننننننننن

[ بدون نام ] یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 10:45

عزیزم استفاده از.... رو بلد بودم رو نکرده بودم. تازه مگه یادت رفته من و باجی رفیق گرمابه و گلستانیم. هر چی هم بلد نباشیم از هم یاد میگیریم.

مطمئنی Just a room برات کافیه؟؟؟به نظر من چیز دیگه ای هم لازم داری عزیزم.

راست میگی چه معنی داره خونواده های دیگه بیان از وسط خونواده آتی ما رد شن؟؟؟؟
خوبه ما هم هند این هند، فیس تو فیس، هاگ این هاگ از وسط پذیرایشون رد شیم؟؟؟

مریمی ی ی ی ی ی

پرت یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 10:22

یا اسطوخودوس

خدایا هیچ عاشقی رو از عشقش دور نینداز .... آمین یا رب العالمین

خوشم میاد کم کم داری استفاده از ... رو یاد میگیریا

شما اگر کمی دقتت رو بیشتر کنی نشانه های بیشتری هم میتونی پیدا کنی که در رسیدن به مراد دلت کمکت کنه

کم کم باید Please take a room بشیم با این ادبیات بسیار شیرین و دلنشینمون
من نگران خانواده هایی که از اینجا رد میشن نیستم !!!
چون اصلاً چه معنی میده خونواده بیاد از وسط محفل انس با یار رد بشه ؟ هان هان هان ؟
برن اونورتر رد بشن که ما هم بتونیم با هم خلوتی داشته باشیم دلنشین و دلربا ....

صاحب وبلاگ هم اگر حسودیش میشه بیاد در محل حاضر باشه نذاره ما حرفامونو بزنیم ...
والا با این نوناشون

ینی دارین یه کاری می کنین که بدم در این خراب شده رو لجن بگیرن

مریم یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 08:46

مرد من
پادشاه قلب و روحم
فرمانروای عقل و جانم
در آغوش گرفتن های بی موقع ات
حرف های عاشقانه ات
محبت های حساب نشده ات
همه و همه...
دلم را... پایم را و همه وجودم را برای با تو بودن مصمم تر میکند.


بگو ای مرد من، ای از تبار هرچه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق
بگو ای سوخته، ای بی رمق،ای کوه خسته
بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته
بگو با من بگو از درد و داغت
بزار مرهم بزارم روی زخمات
بزار بارون اشک من بشوره
غبار غصه ها رو از سراپات
.
.
.
.
بذار باور کنم یه تکیه گاهم
برای غربت یه مرد عاشق

تقدیم به یه دونه پرتی ام

سروش شنبه 26 دی 1394 ساعت 17:48 http://azadkish.mihanblog.com

مبارکه. کدومشون؟ اسحاق دماغ یا باقر رشتی؟ نگفتن باجی چه بالی! عجب دمی! چه رنگی!

نه باو!!!
اصن باجی رو ندید
باجی داش زیر دست و پا له می شد

پرت شنبه 26 دی 1394 ساعت 17:19

تو مای فَت بیزی باجی ...

آی م گوینگ تو اَسک یور آباجور تو پوت هیز هَت اِ لتل آپر ...

شما مسئول ارتباط با مهمان های خارجی بودی ؟؟؟؟؟؟؟
بی ادب
این کاریه که آدم بهش افتخار هم بکنه !
من نمیفهمم دخترا انقدر وقیح شدن که میان از ارتباطشون با آدما اونم از نوع خارجی اینجا با آب و تاب تعریف کنن ..
بی حیا ...
بی نذاکت
بی فرهنگ
من نمیدونم شوعر شما کجاست که این بی غبرتی رو تحمل کرده !!!


مریمیییی
دیگه حق نداری با این دخدره چش سفید بی حیا ارتباطی داشته باشیاااااااا !


بمیری ی ی ی ی
بعله بودم....بودم....بودم
تا چشت درآد فضوووووول باشی
شوعر ما همین جاس
خعلی هم تشویقمون می کنه به ادامه ارتباطات خارجی
بـــــــــــــــله اینجوریاس داعاشششششششش
.
مریمی به حرفش گوش ندیااااااااااااااااا
بدو بریم شیطونی کنیمممممممم

پرت شنبه 26 دی 1394 ساعت 17:08

به مریمم ...

عزیزم ...
بانوی خورشید تابان و ماه شب چهاردهم
ای ستارۀ شب تارم
ای روشنی بخش زندگانی
ای همه تار و پود وجودم
ای که یی تو هرگز با تو عمری
ای رفیق بی کلک مادر شوهر
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم (به تن صدا دقت مبذول فرمائید)
ای قشنگ تر از پریا تنها تو کوچه نریا ...
ای یار قشنگِ مو بلندِ مشکی پوشم ...

ای بابا
یادم رفت چی میخواستم بگم اصلاً ...
اما مضمون این بود که کی میای ببینمت پس ؟
دلم دhره تاپ تاپ میزنه برای دیدن روی ماهت
ساعت هشت شبه دلم پر از تاب و تبه ...

دیگه طاقت دوریت رو ندارم ...

سروش شنبه 26 دی 1394 ساعت 11:21 http://azadkish.mihanblog.com

اوف اوف، باجی باشی و اصفهانی باشی و بیفتی وسط یه سور و سات مفتی باکلاس و حالشو نبری؟!! مگه میشه!!
باجی جان، کیا ر دیدی؟ چه کیفها کردی؟ شاه عباس هم بود؟

ینی زدی توو خااااااااااااااااال
خعلی خوشمزه بود
خیلی زحمت کشیده بودن
دستشون درد نکنه ، ابیشالا خیرببینن
یه باجی گشــــــــــــنه رو سیر کردن
.
معاون رئیس جمهور رو دیدم

مریم شنبه 26 دی 1394 ساعت 11:08

سلام عزیز دلممممممممم
خوبی عشقم؟تو کجایی دلم واست تنگیده بود، نمیگی تند تند دلم واست ضعف میره منو تنها میزاری؟؟؟

هرجا شما دستور بدی میام تا با هم از خجالت جمع در بیایم. هر کی نیاد خره ه ه ه ه ه ه

پرت شنبه 26 دی 1394 ساعت 10:17

به به
مریم جوووووووننن
از این ورا ؟
قدم رنجه فرمودین
وبلاگه خودتونه بخدا، بیاین، سر بزنین خوشحال میشم ...

اینقد ماچ بوسه واس ما ارسال میکنی خوبیت نداره جلو 4 تا غریبه ...
کی بشه از نزدیک شومارو زیارت کنم یه کنار ببرمت از خجالت این همه ابراز ارادت دربیام ایشالله به حق پنش تن ...

مریم شنبه 26 دی 1394 ساعت 08:29

خسته نباشی بیزی باجی.
خدا قوت

فداااااااااااات مریمی
جات خالی بود

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:14

بابا چیه شلوغش کردی ؟

من تو تولدم 2 تای این آدم دعوت کنم بازم نصف دوستامو باید حذف کنم !!!
حالا 4 تا کور و کچل دور هم نشستین نوشابه و تی تاپ خوردین !
همچین اومده زده بیزی آدم فکر میکنه واقعاً کاری میکنن اونجا !

بعد سوالی داشتم خدمت شما :
شما در این همایش بی محتوا مسئولیتتون چیه دقیقاً ؟

مدیر عامل آفتابه ؟
مسئول توزیع و پخش چای و قند (با حفظ سمت) ؟
نایب رئیس سرو میوه و شیرینی ؟
رئیس هیات مدیره متصدیان صندلی و حومه ؟

نه واقعاً همچون خپل تنبلی چون تو به چه کار اینطور همایش ها میتونسته اومده باشه ؟؟؟ آیا ؟

اما از راه دور خسته نباشید من را پذیرا باشید

این آدما توو تولد مــــــــــــــــــن نمی یان چه برسه به تو!!!
پس چی که بیزی بودممممممممممممم؟؟؟خیـــــــــــــــلی تجربه عالی ایی بود
چشت در آد ایشالااااااااااااااااااااا
.
من در این همایش مسئول ارتباط با مهمانان خارجی بودم
بازم تا چشت باباغوری بشه به حق پنش تن
.
یک ناهاری ی ی ی ی دادن
یک ناهاری ی ی ی ی دادن

.
نون خامه ای به وفووووووووووووور
قهوه
میوه
.
ولی از همه بهتر، خورش ماستش بود
قلب:

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:06

شیــــــ شیــــــ شیـــــشتـــــــــایـــــــــــا
دودورودودود شیـــــشتـــــــــایـــــــــــا
....

خداوند همه بیماران را شفا دهد
صدقه سر همه شفا یافتگان، پرتی را به درک واصل نوماید.
AMEN

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:05

پنجم

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:05

چهارم

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:05

سوم

پرت پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 11:04

دوم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.