-
همینطوری نوشت
پنجشنبه 21 مرداد 1395 13:11
دلم برای خود اینجاییم تنگ شده دماغ عملیده تا دم مرگ رفته چه ها که بر سر مانیامده اما اکنون آرام گرفته ایم وقتی آرام گرفتیم...برگشتیم اینجا باید آرام بود
-
A NEW دماااااااااااغ
سهشنبه 18 اسفند 1394 23:33
ینی اگه ع فردا،یکیتون به باجی بگه "باجی دماغ" هر چی دیده ع چش خودش دیده باجی فردا صبح گوشتکوبش رو می برد بیمارستان، به جایش یک دماغ می گذارد و باز می گردد برایش ب دعایید برایش کمپوت بیاورید زیااااااد بستنی شکلاتی نیز نان خامه ای و ناپلئونی هم فراموش نشود با تشکر
-
یک حَجی به غایت فلکسیبل!!!
پنجشنبه 13 اسفند 1394 07:55
حَجی: من عمررررررررررن همچین کاری رو نمی کنم باجی: وا؟!!! مگه می شه؟! دکتر گفته حجی: اَی ی ی ی ی ، من .....عــــــــــــــُققققق، اصن .... عــــــــــــــُققققق.... نمی تونم بهش فک کنم حتی...، عــــــــــــــُققققق باجی: عزیز من ، دکتر گفت بعد از عمل اصن نمی تونی بشینی، چه برسه به اینکه بخوای "اونجوری" بشینی...
-
درگوشی
دوشنبه 3 اسفند 1394 12:41
سلام رفقا روانم خیلی بهم ریخته و هیـــــچ احدی از درونم خبر نداره شماها تنها کسایی هستین که می تونم راحت و بی دغدغه باهاتون حرف بزنم می دونین؟ هر آدمی توی زندگیش رویا داره این رویاها گاهی دست یافتنی می شن، گاهی هم مثه قاصدک می شن و هر چی می خوای بگیریشون، میپرن می رن اون وَرتر راستش خسته شدم از رویا بافی اونم نه یکسال...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 بهمن 1394 13:59
اینروزها جدی تر از آن می باشیم که بخواهیم بیاییم اینجا و جفتک پرانی نومائیم. فکرمان درگیر است آرزویی که سالها در سر می پروراندم، گویی قرار است بیخ دل بماند هعی ی ی ی ی چه می شود کرد گاه نمی شود....که نمی شود....که نمی شود
-
یک باجی ارتقاء یافته
یکشنبه 11 بهمن 1394 14:18
اهم...اههمممم... آهای اهالی بلوگستان....به هوش باشید که باجی خانم به مقامی شامخ دست یازیده زین پس، کسی چپ بره، راست بیاد باهاس خانم باجی اطلاع داشته باشه اصن چه معنی داره بی اجازه باجی خانم، آب بخوره کسی!!!؟؟؟ (باجی دست به کمر، لنگه ابرو به آسمان با پشت چشمی به غایت نازک شده) مخلص کلوم: باجی خانم خااااااااااار شوعر...
-
بک باجی بخت برگشته
چهارشنبه 30 دی 1394 08:50
مکان: محل کار زمان: کله سحر باجی: بزار یه زنگ بزنم خانم دارکوب زاده ازش بپرسم اون نامه هه چی شد. دییییرررررنگ ...دییییییرررررررررنگ - صدای کلفت و خشن و سَگانه: بله؟ باجی: امممم.سلام.وصل کنید خانم دارکوب زاده لدفن. - صدای کلفت و خشن و سَگانه: .... باجی با خودش: وصل شد؟چرا هیچی نگفت؟؟؟ واسه چی این خط دارکوب زاده رو جواب...
-
ع ِ بیزی باجی!
پنجشنبه 24 دی 1394 08:45
از دیروز باجی در اینجا سرگرم و مشغول است. چه آدم هایی را که ندید چه کِیف ها که نکرد هتل شاه عباس با آن فضای بی مانند از هر چه بگذریم، موقع نهار، خورشت ماست بی نظــــــــــــــیرررررررررر جای تمام رفقای گرمابه و گلستان وااااااااااقعن خالی
-
روز خوب پیروزی...
سهشنبه 15 دی 1394 09:33
هر سال ...این موقع ها یاد اشک های بی امان هم کلاسی گناه دارم می یوفتم یادش به خیر....سوم دبستان که بودیم، معلممون گفت "هر کس برای دهه فجر، هر وسیله تزئینی که می تونه بیاره بین کلاس ها مسابقست و می خوایم بهترین کلاس رو انتخاب کنیم" پر واضحه که مسابقه بین کلاسی، یک رقابت حیثیتی و بسیار مهم و حیاتی بود هر کسی...
-
My poor Laundry
یکشنبه 6 دی 1394 10:50
مکان: منزل زمان: دقایقی پس از برگشت باجی از محل کار وَر ِ احمق باجی: باجی بیا ملافه ها و روبالشتی ها رو زودی بشوریم تا زمان اوج مصرف نرسیده وَر ِ یکم عاقل باجی: اوهو! چه عجـــــــب!!! یه بار یه حرف دُرُس عَ دهنت دراومد. باشه وَر ِ احمق باجی: حالا که داری اینا رو مریزی توی ماشین، بیا این بالشت کوچولو رو هم بینداز وَر ِ...
-
Vacation YOOHOO
چهارشنبه 18 آذر 1394 14:03
جاده باجی را صدا میزند آسمان نیز هم چپس و پفک توی سبد نیز هم ترررر . سفری در پیش است عازمم...
-
النظافت من الباجی!
شنبه 14 آذر 1394 12:31
مسافت هر روزه ای که باجی باید تا رسیدن به سرویس محبوبش طی کند 200-300 متر می باشد گوشه ای از مکالمات هر روزه باجی با خودش، از لحظه بستن درب خانه: - هوم؟ نه انگار زیادم سرد نیس...خدا رو شکر - آره انگار (50 متر بعد) - ووووی ی ی ی، نه انگار سرده، خوب شد شال و کلاه پوشیدی - هان؟...آره اما....اما دوباره داره سرازیر می شه -...
-
A Fitness Baji
دوشنبه 9 آذر 1394 12:59
وقتی باجی به این شکل در آمد: و بسیار موجب خنده یاران و دوستان گرمابه و گلستانش شد. با دلی شکسته و قلبی مملو از اندوه دست به یکسری اقدامات گسترده زد تا به جنگ هیولای "خپلی" رود آنچه در این یکی دو ماه بر وی گذشت به طور خلاصه در زیر می آید: الف) رفتن به "جیم"(لامصب اسمشم قشنگه) و وزنه زدن، دراز نشست...
-
لال شو! حتی برای یک لحظه!
سهشنبه 3 آذر 1394 13:54
از موقعی که باجی به محل کار جدید آمده....سرویس رفت برگشت دار هم شده ( بماند که به جای 7 صبح با اتوبوس رفتن، مجبوریم 6.25 دقیقه سوار آن وَن خاکستری به غایت سررررررررد شویم و همانند یه جای حلاج های قدیم هی بلرزیم و خم به ابرو نیاوریم ) الغرض، باجی با یک عدد خانم مهندس ، کنار هم می نشینند که... گوشه ای از مکالمات هر روزه...
-
New LOVE
شنبه 30 آبان 1394 13:45
اساسن آبدارچی ها موجودات بسیار پیچیده و جالبی هستند این گونه از جانداران مانند نان هزار لا می مانند. به گفته محققان لایه های پنهان ذهن آنها بسیار لامصب بوده، به دسته های مختلف نیز طبقه بندی می شوندکه توضیح آن از حوصله این بحث خارج عست. در طول زندگی کاری مدل های مختلفی با آپشن های گوناگون دیده ام. یکی کفش 200 هزار...
-
ماموت شدن یا نشدن؟ مسئله اینست!
چهارشنبه 27 آبان 1394 09:35
از آنجائیکه هر شش ماه یک بار همچون ماموتی حجیم و عظیم گشته و هر آنکس باجی را می بیند فریاد بر می آورد که: وا اسَفااااااااااا....باجی جان تورا چه می شود... دوباره که خرررررس شدی... به تناوب و به صورتی زجر آور تلاشی بی حاصل برای لاغر شدن را شروع می کنیم. اساسن سیر بالا به پایین باجی توسط ناظران، با یک "سوت"...
-
تولدی دیگر
سهشنبه 26 آبان 1394 09:22
کی لی لی لی لی... متولد می شویم ...در دنیایی نو! مبارکمان باشد مبارکتان باشد ....باجی جدید و آپدیت شده