تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

تلق تولوق

اینجا تلق تولوق های یک خرخولنگ شاد را می شنوی با اندکی چاشنی غم...

Vacation YOOHOO

جاده باجی را صدا میزند

آسمان نیز هم

چپس و پفک توی سبد نیز هم ترررر

.

سفری در پیش است

عازمم...

نظرات 28 + ارسال نظر
قندک مرحوم دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 11:49 http://ghanak.blogfa.com

سلام.وبلاگ نو مبارک باشه

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:27

یا ابالفضل
پرتی جونم منو ببخش. بی تو میمیرم. اگه هم نمیرم باجی میکشتم. ( الان اس ام اس داده که میکشمت)
بیا سوپر من نجاتم بده

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:22

بایدم نشناسیش ...
بعد از این همه سال که با خارشوعرت قهر بودی و ندیدیش دیگه نبایدم بشنایش !
یاد رفته آخرین بار 11 سال پیش وقتی این بچه 15-16 سالش بود چجوری با کمر بند من زده بودیش که من گفتم دیگه حق نداری ببینیش !!!!
الان بعد از این همه سال خانومی کرده بخشیدتت داره میاد توله هاتو ببینه !
با اینکه دل خوشی ازت نداره اما بخاطر دیدن بچه هامون داره خانومی میکنه از سر تقصیراتت میگذره
یه بار دیگه هم طلاق ملاق رو اسم بردی جلوی من نیاوردیا !
این همه سال برات جون کندم ... جوونیمو روز به روز کردم تو شیکم تو و اون 6 تا بچۀ حق نشناس که تا دری به تخته میخوره طلاق کشی راه بندازی واسه من ؟؟؟
آره دیگه از وقتی با اون خواهر مطلقت می گردی اینطوری شدی !
هرچی اون میگه میشۀ آیندۀ روزگار سیاه منه بخت برگشته !

یه ذره حیا کن ... شرم کن زن ...
برو سر خونه زندگیت
بجای اینکه بگی خار شوعرت بعد اینهمه سال میاد برم یه لونگی یه قرمه سبزی چیزی بار بزارم واسه من طلاق طلاق میکنه !!!!
دریاکنارم نمیریم
میریم یه ماه خونه ننم تا کمکش کنی مهمون داره دست تنهاس ...
الانم کار دارم پیاده برو تا خونه ننم تا منم یه جا کار دارم میرم جلدی میام


اوه...اوه...کار به جاهای باریک کشید
من محضرخونه آشنا دارمااااا

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 12:05

از وقتی همون چش سبزه به دنیا اومده دیگه مرمرم صدام نکرده بودی ، همیشه میدونستم دلت واسم ضعف میره و وقتی میبینیم کف و خون بالا میاری اما خوب بعضی وقتا یادت میره، عیب نداره میزارم به خاطر بیل زدنای زیادت سر زمین.

پشت تیر چراغ برق هستم عزیزم. بیا این ور، آهان دیدمت ، آخ قربون اون شکم خیکیت برم من نه ماهم بود شکمم کوچکتر از مال تو بود، ای فدای اون کله کچلت که هروقت میبینمش یاد اسکی رو یخ میافتم ، ای جون به اون پلسه شلوارت که با کتونی هات ست کردی، وای من به دریا کنار نمیرسم....

واسا واسا واسا
اون ورپریده کیه جلوت؟؟؟؟؟
چی کار میکنی خیر ندیده ؟ الهی داغت ببینم، الهی تو همون دود تهرون سرطان یه روزه بگیری دود شی بری طبقه هفتم جهنم . دو دقیقه دیر کردم رفت یه خری رو واسه خودش پیدا کرد.

طلاق

دیدی پرتی؟
والتمام!

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 11:51

مریمم ؟ مرمرم ؟ چرا گریه چرا فغان ؟
من همینجام سر کوچه مهناز ... پس تو کجایی ؟؟؟

یه عده از خدا بی خبر میخوان زندگی من و تورو خراب کنن
میان کامنتای منو ویرایش میکنن که من و تو رو بندازن بجون هم ... این نامسلمونا میخوان کانون گرم خانواده ما رو از هم بپاچونن ...
خدا ازشون نگذره .... خدا به زمینه گرم بزنتشون ...

من از حق خودم و خودت بگذرم از حق این بچه های بی شمار نمیگذرم ...

همه آتیشا از گورِ صاحب این گور به گور شدۀ گیس بریدۀ چاقالوی خیلیکیِ دماغ گندۀ حسود بلند میشه !
همیشه به بچه های من و تو حسودی میکرد ! بخصوص به اون وسطیه که هم سیدِ هم چشاش سبزه ...


ببین حسادت چه به روز آدما میاره که حتی یک خرس قطبیِ ما قبل تاریخ رو هم تو این سرمای زمستون بیدار نگه میداره ...

غم و غصه دیگه بسته .... چمدون و بچه هاتو بردار بیا این سر کوچه منم میام سوارتون میکنم میبرم همون دریاکنار خودمون که کلی خاطره داریم ...

همچی می گه به بچه هام حسودیش می شه که انگار این جونِوَرایی که پس انداخته قابل حسادت ورزی اَن!!!
ایششششششششش...
(مریمی گولشو نخوری ها،این پرتی با همین زبون چرب و نرمش تا حالا همه هَوو هاتو آروم نگه داشته به این برکت قسم، برو طلاقتو بگیر، ششصد هزار تا بچه رو هم بنداز به جونش تا قدر عافیت دستش بیاد)
به پرتی: فقط وسطیه سیدِ؟

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 11:21

وای پرتی جونم نمیدونی چه کله قندایی که آب نشد درون خیک چسبیده به کمرم.
من سر کوچه ام پس تو کوجایییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟

باز اون ور مریم
حالا من شدم هرکی دماغ گنده؟؟؟؟ خیلی هم دلت بخواد باهات face to face شم و اون توله سگات رو بزرگ کنم. فکر کردی از خونه بابام اوردمشون اونا رو آقا خرگوشه، هان؟؟
هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهی جز بزنی به حق پن تن ، الهی تو دریا غرق شی کوسه بخورتت ، الهی پلانکتون ها دونه دونه موهات رو از ریشه گاز بگیرن، خیر نبینی که همه جونیم حرومت شد، الهی به حق این نور منقطع النسل شی
من خوش خیال رو بگو به عشق تو میوامدم این خراب شده، الهی که اینجا هم رو سر صاحابش خراب شه بچه هام رو بی پدر کرد

دیدی ....دیدی مریمی جونم...دیدی این پرتی چه جوری مزد زحماتت رو داد
من از روز اول گفتم این خرگوش؟ جوجه تیغی؟فیتوپلانکتون؟ ِ زندگی نیس
گوش نکردی خواااااهر...دیدی عاقبتشو؟؟؟

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 10:58

ای بابا ...
یکسال نوری بود که خبری ازت نبودااااا
تا ما اومدیم یه دریاکنار بریم این دست به کمره چادر بسر باز ظاهر شد ....

مریم جونگ از این نترس که داره های و هوی الکی میکنه ...
من ... تو ... دریاکنار ... پاشو پاشو که راه تو را می خواند ...

حالا چی شده این ماموت ماقبل تاریخ از خواب بیدار شده ؟
برو بخواب خپل باجی بد خواب میشی زیر اون چشای تا به تات گود میشه پیش خونواده عروس عیبه ها ...

میام براتااااااااااااااا....اینجا دارین تکچرخ می زنین
نمیگین صاحاب داره
اصن تخصیر منه که قُلللف نمی کنم درِ این خراب شده رو!که مریم جونگ! پاشو که راه تو را می خواند
راه غلط کرده با هَف جد و آبادش
میرم دهنشو گِل می گیرم...میرم آسفالتِ اون راهو عَ جا می کنم که دیگه از این غلط خوریا نکنه
.
چی شده که من پاشدم؟هیچی؟خبرم می خوام یه دقه کپه مرگمو بزارم، نمیزارین آدم آرامش داشته باشه
خدایا ...خداوندا این خرمگس رو بکش، یه کشور نفس راحت بکشن

پرت یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 10:20

ببین مریم جون
من رو از 6 تا و حتی 10 تا نترسون عجگم ....
اما فکر ..... من نیستی لااقل فکر ..... خودت باش

من که ببعی نمی باشم اما این تعداد نفراتی که تو از من توقع داری باید خرگوشی یا ماهی باشم ...

دریاکنار هم میمونیم با هم 2 تا 2 قلوی تپل مپل برام بیاری 6 تایی با هم برمیگردیم (یا بر نمیگردیم)
همون جا میمونیم ... تو کنار کوره میشینی نون محلی می پزی در حالی که اون توپولیای پدرسگ رو بستی به کمرت ... همه میان باهات عکس میگیرن ... موهات رو هنا گذاشتی ... لپات گلی ... وای عین کارت پستال میشی لامصب ...
منم میرم سر زمین ... برنج میکارم برات ... جوجه ها رو دون میدم ... کرم ابریشم میارم برات ...
ای بابا پاشو پاشو جمع کن .... که بزنیم به جاده بریم دریاکنار دست بکار شیم ... این برنامه که من دیدم یه 5-6 سال طول میکشه پاشو بجم کلی کار داریم ...

اون GPS رو هم من بلدم از کار بندازم نگرانش نباش ...
اصلاً میبندیمش به یه کامیون مسیر قفقاز به آسیای میانه که باجی بره نزدیکای قطب همونجا تا تابستون سال بعد راحت بخوابه ... تا اون موقع هم من و تو یه 3-4 تا گرد و قلمبه درست کردیم که خالشون که بیدار شد کلی براشون ذوق کنه ...

پاشو دست بجمبون دارم میام سراغت ...

ای بی صاحب بمونه این خراب شده که هرکی هرچی میخواد میاد به آدم میگه هیشکی هم نیست بگه خرت به چنده !!!

هووووووشششششششششش
چتونه اینجا رو رو سرتون گذاشتیییییین؟؟؟
که دیگه می خواین برین پا کار خرگوش شدن و ماهی شدن و دریا کنار و باجی رو بفرستید قطـــــــــب؟؟؟
او هو هووووو...زهی خیال باطل
پاشین جمـــــــع کنین بساطتونوووووو(باجی چادر به سر، دست به کمر، دمپایی به دست...)

مریم یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 09:33

من از موقعی که در حد یه ایده بودم ولاغیر به تو و دریا کنار فکر میکردم عزیزم ، حالا کی بریم؟؟
باجی و GPS رو چیکار کنیم؟؟؟البته چون سابقه طولانی در سفر با باجی دارم میدونم عین خرس قطبی تمام طول راه رو میخوابه و عمرا بیدار شه.
پرتی جونمممممممممممممممم
عجقممممممممممممممممممم
میشه 6 تایی برگردیم همیشه دوست داشتم هرجا با تو میرم 6 تایی برگردیم، 3 تایی کمه باشششششههههههه
اگه همیشه همینجوری مث یه ببعی دوست داشتنی بمونی همون دریا کنار میمونیم واسه چی برگردیم

پرت شنبه 5 دی 1394 ساعت 17:47

یا امام غریب ... این دخترۀ چش سفید واسه تومبونه ما نقشه کشیده ...
فکر کنم میخواد دومن مارو لکه دار کنه !!!!
آبجی بیا و به جونی من رحم کن ... این کارارو تو میکنی 2 روز دیگه اسمت میمونه روم همه تو محل انگشت نشونمون میکنن ....
فیس تو فیس ؟؟؟؟؟
نعلتی نمیگی این چیزارو میگی دیگه خواب به چشمام نمیاد ؟؟؟؟؟ همش تصور میکنم با مریم دور میدون آزادی ترک موتور با گل مصنوعی داریم عکس میگیرم
هر دو تامون ناغافل میچرخیم سمت هم که یه چیزی بگیم یهو فیس تو فیس میشیم ... صحنه آهسته موزیک لایت ... ای وای من .... بهتره ادامه ندم اوضاع خرابتر میشه ...

ما ته ته ته ته تهش یه کافه نادری شما رو میبردیم !! این نقشه که شما کشیدی باید یه سوئیت بگیرم تو دریاکنار !!!
بعدشم 3 نفره برگردیم تهران !

خدایا توبَه (تف تف تف)

اون روتم قشنگه دوست عزیزم ...
نیتش پاکه یکمی لحنش بده که تو دریاکنار خودم ردیفش میکنم ....

مریم شنبه 5 دی 1394 ساعت 13:07

سلام پرتی جوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
خدا وکیلی از اعصاب و روان کلا تعطیلی ها.

بدون تو کجا برم همین جام ، پیشنهاد بی شرمانش با من جای قرار با تو، دستور بده کجا بریم که اثری از باجی نباشه؟بعید میدونم بشه چون باجی رو من GPS نصب کرده همیشه رویتم میکنه و مثل بختک میاد جلو چشام.

اینجا جا داره اون ور مریم رو بیبینی، آخه دماغ گنده کچل زشت بی قواره لندهور تو خودت خیلی آدم حسابی هستی که صبح تا شب اینجا پلاسی. اون قسمت شرح شرحه هم مال صاحابش تورو سنه نه؟؟؟

اون ور خوب همیشگیم بیا کدورت ها رو دور بریزیم و هند این هند بریم دور میدون آزادی سلفی بگیریم شاید خدا خواست و face to face شدیم.

کوچه مهناز چطوره؟

پرت پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 16:32

برای شادی روح تازه ترکیده ها صلواتتتتتتتتتتتتت

الافففففففففففففف کردی ما رو ...


مریم کجایی پس ؟
چی شد قرار بود خپل باجی رو بپیچیم 2 تایی دست تو دست هم بریم صفا ؟؟؟

بچگیاتم اینطوری قول میدادی ؟
وا مصیبتا !

البته از این خپل باجی رفقای بهتریم در نمیاد !
اگر آدم درست و حسابی بودی که با این کپلک رفیق نمیشدی !

تازه من حواسم نبود ! با اون سابقه شرحه شرحه شدگیه نواحی تحتانی شما اصولاً دوستی ما دچار سوء ظن دوستان میشه ...

اما حالا اگر بازم بهم اصرار کنی شاید شاید شایددددد به پیشنهاداتت فکر کردم ...

هوی کپل بیا به آپ بینم

پرت دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 18:54

چرا هیشکی اینجا نیست ؟

همه گور به گور شده این ایشالله ؟
همه از ترس من فرار کردین ؟

شما را چه شده ؟
دلم برای اذیتیدنتون تنگیدیده است !

ماهبان شنبه 28 آذر 1394 ساعت 11:38 http://www.mahsoo.ir

آخی مبارکااا باشه باجی

پرت پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 12:51

هوی خاویر زانتی
دیگه نبینم به کله قند توهین کنیااااااا (یادته به سما میگفتی کله قند)
میدونی که من رو خواهرم خیلی حساسم یهو دیدی قاطی کردمااااا

این مریمه آدم فروش دورونما رو هم به موقع بحسابش خواهم رسید

مریم پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 08:52

قربونت برم باجی بیا من رو از دست این پرت نجات بده. معلوم نیست با تو با من با خودشه کلا چند چنده.
ای وای ای فلک یکی یه کاری بکنه. من برم تو تاریخ گم شم بهتره.
بابت مجلس برنامه ریزی شده، به نظرم از زیر لباس مهمونت جلیقه ضدگلوله بپوش و چاقو ضامن دار هم تو کیفت داشته باش. محض اطمینان
مردک روانی

پرت چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 12:55

ضمناً بابت توهینی که به حضور حضرت باجی فرمودید ... باجی کیلو چنده ...
باجی کیلویی نیست و تنی حساب میشه !
بس که لاغر و هویجیه این باجی شما !!!!

در مورد چسبانیدن آمپر هم باید بگویم من اصولاً اهل چسباندن بودم از بچگی ...
آدامس چسبوندن و دماغ چسبوندن و عکس برگردون چسبوندن و اینا (ذهنتم خیلی بی ادبه)

پرت چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 12:26

یا مصیبتااااااااااا یا مصیبتااااااااااااااااااااا

این چه طرز صحبتیدین است یا مریم !!!!

چه ک.....ی از کی شرحه شرحه شده به خودش و صاحب ک.....ش مربوط میباشد !!!

وای بر مااااااا

به کجا داریم میریم !!!!
کو آرمانهای ساده ؟
کجاست منشور سازمان خلل ؟

تو روز روشن جلوی چشم میلیون ها خوانندۀ این وبلاگ وزین و پر بازدید داری به من پیشنهاد دوستی میدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اونم به من ؟!! پرتی بزرگ (دماغ) ؟؟؟؟

ای کاش میمردم و این روزارو نمیدیدم !!!!
وقتی صاحب این خراب شده بالا سر کامنت دونیش نباشه همین میشه دیگه !!!!!
پیشنهادات بی شرمانه و با شرمانۀ این مریم رو کجای دلمون بزاریم !!؟!؟!؟!؟!؟
یا مصیبتااااااااا یا مصیبتااااااااااا

حالا کجا بریم هند این هند یکدیگر ؟

اگر از اخلاق گند من هم خوشت اومده باید بگم تازه کجاشو دیدی !
از ساده بپرس که تو این 10 سال (فقط محض پُزش می گویم) چه ها که به روزگارشون در نیاوردم که تو کجای بودی اون روزا رو ببینی ؟ اون موقع تو در حد یه ایده بودی ولاغیر !!!

یا مصیبتااااااااااااااا یا مصییـ......

حالا چی بپوشم ؟

هوی ی ی ی پرتی ی ی ی ...بیام قاشق داااغ بزارم رو دستت؟؟؟
بی ترررربیت....(باجی قاط زده ، عصبانی ، پرت کُش)
نه...واقعن کو عارمان های باجی راحل؟؟؟
کو منشور سازمان خلل باجیانه؟؟؟هر کی برش داشته برش داشته بیاره بزاره سرجاش مثه عادم!!!
"یه بار دیگه به آمار میلیونی بازدید های وب وزین باجی تیکه انداختی ، کشششتمتااااا"
"ای کاش میمردم و این روزارو نمیدیدم !!!! "
ای کاش...
ای کاششششش
و بسا بس ای کاش...
پیشنهاد باشرمانه مریمی را بگذارید جای پانکراستان یا اخی
"تو این 10 سال (فقط محض پُزش می گویم) "
"چه ها که به روزگارشون در نیاوردم " خوبه خودتم می دونی که چه دهنی از ما کابینت کردی
"اون موقع تو در حد یه ایده بودی ولاغیر !!!"خیر نبینی با اون زبون درازتتتت
.
بسه انقد خودتو به در و دیوار نزن
هر کی نودونه، من که می دونم ته دلت داره کله قند آآآآآآآب می شه و در اندام تحتانیت "کل کله پزونه"
.
بیا اینو بپوشششش چش سیفید

مریم چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 11:17

بابا پرت جان چرا آمپر میچسبونی؟؟؟؟؟؟؟
اصلا باجی کیلو چنده؟ تو بیا خودم باهات رفیق شم و باجی رو بپیچونیم خوبه؟
من هلاک این اخلاق گندت شدم از همین الان یهویی.
به جا گیسام بیا hand in hand شیم و کدورت ها را دور بریزیم. اما پرت جان اگه سفرنامه باجی به استانهای جنوبی کشور در ایام عید رو خونده باشی میفهمی که من بدبخت هم همراه این باجی فلک زده بودم و دهان جفتمان چنان آسفالت گردید که گویی از اول آسفالت بوده.
هوی باجی بیا توضیح بده چه ک...ی از جفتمون شرحه شرحه گردید
ههههووووووییییییییییییییییییییییییییییییییی باجییییییییییی با توام ذلیل شده

باز من در این بی صاحاب شده رو وا گذاشتم یه شری به پا شد!!!
(باجی چادر به سر، دست به کمر)
که باجی کیلو چنده؟؟؟باجی کیلو چنــــــــــــده؟؟؟
باجی کیلو خداتومنه، اصن هم قیمت خاویار!!! و زعفرونه لامصب
.
که دیگه حالا hand in hand با این پرتی می خواین برین در افق محو بشین؟؟؟باجی هم این وسط دسته هاون!!!
hand in hand؟!!!
باوشه...باوشه...شما hand in hand با هم بروید تا باجی هم اینجا دو تا سیخ آماده کنه، دوتاتونو کباب کنه، آویزون کنه سر در تلق تولوق تا عبرتی بشه برای بازمانده ها
hand in hand؟؟؟!!!
.
اوفففف سفر جنوب هم که عینهو دوره تکاوری بود لامصب...مریمی نمی دونی امشب من با چه روحیه له و داغونی دارم می رم مجلسسسسسسس
.
دوباره زنگ زده می گه پاشین بیاین همه چی برنامه ریزی شده و تدارک دیده شدستمرررررتیکه خرررررررررر

؟ چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 11:05


باجی ممنون.

بابت؟؟؟

پرت سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 18:50

بو مریمِ نمنه دی ؟

هی میاد اینجا پز میده که ینی من و ساده خیلی با هم آره و همش با هم وکیشن داریم و اینا ؟؟؟؟ هان هان هان ؟

یالا زود بیاعترافید تا نیاعترافیدمتوناااااا !!!!!

اصلاً خوشم نمیاد از این تیریپ صمیمیتاهااااااااااا

حسود هم یکایک عمگانتان می باشد بدون استثنا

ساده که شنیدم گور به گور آفرین تقدیم نموده و دیگه پیداش نمیشه تا ابد

اما من این مریم رو گیس کشون میبرم تحویل میدم ...

وووووی ی ی ی ی ی ...
دوباره این پرتی چادرشو بست به کمرش
بعله بعله ما و مریمی خانم جانمان تریپ صمیمت داریم در حد لالیگا تا بسوزد و باباغوری گردد چشم هر آنکس که نتواند دید
زهر مااااااااااار....به کوری دماغت باجی تر و تمیز و تپل و موپل و شاد شنگول مثه دسته گل همچنان کلید این کلبه را دردست دارد
جمله آخرتم ....میام براتاااااااااااااااا

مریم سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15:21

به ما هم خوش گذشت دوست جونم.
حتما برام عکسا بفرست که افسوس بخورم همه چیز برنامه ریزی شده بود و بهتون در حد بوندس لالیگا خوش گذشته

چششششم چششششم
عکسا رو هم می فرستیم که دلتان آآآآآآآآآآآب شود

سروش دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 23:34 http://azadkish.mihanblog.com

بازگشت ظفرنمون و باجیانه ی شما را تبریک و تهنیت میگوییم. لکن ما هم همان دور و بر بودیم، شما ر ندیدیم!

ظفرنمون؟!!!
عع! گفتم این باهاس آقو سروش باشه هاااااا

پرت دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 10:40

برای دخترم بگم که ...
اولاً معلومه سریال شهرزاد رو داری میجوی که فکر کردی کافه نادری هنوز کافه نادری هستش
بری کافه نادری بجای اینکه خوشحال بشی بیشتر ناراحت میشی ...
همه جاش کثیف ... دیوارا کثیف ... صندلیا شکسته و داغون ... میزها حال بهم زن ... از سقف نم پس داده میچکه رو سر مردم ... کوچکترین شباهتی به اون چیزی که تو فیلم نشون دادن نیست ... اساساً شکل و محیطش هم شبیه اون چیزی که تو فیلم دیدی هیچوقت نبوده و نیست ...
یه عده گارسون عهد بوق با یخچالای کثافت و ظروف نشته و یه عده جوون که فکر میکنن کافه نادری رفتن الان هنوز کلاس داره که نداره !

الغرض شما را به ندیدن کافه نادری تشویق می نوماییم.

خوب پل طبیعت رو که دیدی و منم خیلی دوسش میدارم زیرا که خیل عظیم دفایف را می توان در آن دید و لذت همی بردندی ...

امیدوارم تا اونجا که رفتی مجموعه رستوران های راه چوبی را هم دیده باشی زیرا که حس زندگی عجیبی در آن جاری می باشد و آدم حس خیلی خوبی می پیداید ...

دیگه ...
ام .... امممممم ....
تیاتر شهر هم جای زیبایی می باشد و چنانچه تیاتر کم سانسور با نقش آفرینانی مه روی و گل رخ در آن نقش آفرینی کرده باشند نیز خالی از لطف نخواهد بودندی ....

من سالن های تیاتر ایرانشهر را نیز می پسندم زیرا کافه رستورانی جالب با حال و هوایی بس هنری دارد و می توانید هنرپیشگان جدید و قدیم را در آن ملاقات نمایید ... یه جورایی کافه نادری جدید می باشد ...

اگر خواستید بفرمایید نقاط دیگری از این شهر بی آسایش را نیز برای شما بشرحم ...

با تشکر از خرید شما

اولاً ما اون سریال های ترشیده ی بدبختانه وطنی را نمی تماشاییم
دوماً: من توی فیلم ها ندیدمش، در موردش خوندم و چن تا عکس ازش دیدم
اما با این تعریفایی که تو کردی به نظرم بازدید از زندان گوانتانامو به مراتب بهتر و دلچسب تر از این دخمه باشه
"مجموعه رستوران های راه چوبی" نـــــه" ندیدممممم
اما الان می رم سرچ می کنم بینم چه خبره توش؟
مقصد بعدی باجی:"کافه رستوران های تیاررررتر شهر"
.
بشرحید...بشرحید ای آقوی به شدت و از بیخ تررررانی ی ی ی

امید(شبه شعر) یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 20:30 http://omidsarabi.blogfa.com/

تهران رفته بودی؟؟!
آهای تهرونیا چند روزی به تیر چراغ برقای شهرتون دست نزنین.
از ما گفتن..
راستی یادم رفت سلام کنم
سلام

حالا هی نگران تیر چراغ برق باش هاااااااااااااااا
نکن برادر من...اینکارو نکن...برات حرف درمیارن هاااااااااااااا
.
سیلاممممممممممم...

پرت یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 10:13

ای حال بهم زن !

ما موی خود را تهران سپیده ایدیم اما اینچنین که شما در نواحی تحتانی دچار عروسی و ازدباج گشته اید نگشته بودیم تاکنون !
آخه تران هم شد جا واسه سفر؟ اییییییییییییییییییییییی

ببخشید دل و دماغ ندارم (دماغ دارمااااا از اون وری بیگ ورژن هاشم دارم) اما غرض این است که حال و حولی برایمان نمانیده بود.

هه|!
مثل اینست که شما قصد سفر به نصف جهان نوموده و ما بگوییم:
ما موی خود را در اسپاهان سپیده ایدیم اما اینچنین که شما در نواحی تحتانی دچار عروسی و ازدباج گشته اید نگشته بودیم تاکنون ! !!!
خو آیکیو برای هر کسی که توی شهری زندگی می کنه، شهرای دیگه دارای جاذبه هستند.مخصوصن تهران با اونهمه موزه و کاخ و نمایشگاه و تئاتر و کنسرت
هر چند متاسفانه فقط پل طبیعت را دیدیم...خیلی دلم می خواست بروم کافه نادری
اصن چند جای باحالا ترررررررررران را سریع بگو ببینم بچه ترووووووون
.
دماغدار ِ دل ندار....زندگی ادامه دارد....غصه نخور

سروش پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 22:36 http://azadkish.mihanblog.com

به سلامتی باجی جان.
کجا به سلامتی؟

شکوهمندانه بازگشتیم
تهران بودیم جای همگی خالی

مریم چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 14:20

منتظرتونیم.
آخ جون، کرکر خنده و شب بیداری و ...
هورااااااااا

فدایی داری دخترم
خیلی عالی بود و خوش گذشت
راستی برای 5 شنبه دعوتیده شدیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.